پاکبازان

ساخت وبلاگ

نام کتاب : چهار میثاق کتاب خرد سرخپوستان تولتک نویسنده : دون میگوئل روئیز مترجم : مهرداد یوسفی انتشارات نیک فرجام پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 74 تاريخ : جمعه 28 بهمن 1401 ساعت: 17:08

موارد چهار میثاق : ۱_معصومیت کلام ٢_چیزی را به خود نگرفتن ٣_دوری از تصورات باطل ۴_بهترینِ خود بودن پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 81 تاريخ : جمعه 28 بهمن 1401 ساعت: 17:08

روي تو کس نديد و هزارت رقيب هستدر غنچه اي هنوز و صدت عندليب هستگر آمدم به کوي تو چندان غريب نيستچون من در آن ديار هزاران غريب هستدر عشق خانقاه و خرابات فرق نيستهر جا که هست پرتو روي حبيب هستآن جا که کار صومعه را جلوه مي دهندناقوس دير راهب و نام صليب هستعاشق که شد که يار به حالش نظر نکرداي خواجه درد نيست وگرنه طبيب هستفرياد حافظ اين همه آخر به هرزه نيستهم قصه اي غريب و حديثي عجيب هستبرچسب‌ها: حافظ پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 85 تاريخ : جمعه 28 بهمن 1401 ساعت: 17:08

مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدمدولت عشق آمد و من دولت پاینده شدمدیده سیر است مرا جان دلیر است مرازهره شیر است مرا زهره تابنده شدمگفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ایرفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدمگفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ایرفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدمگفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ایپیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدمگفت که تو زیرککی مست خیالی و شکیگول شدم هول شدم وز همه برکنده شدمگفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدیجمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدمگفت که شیخی و سری پیش رو و راهبریشیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدمگفت که با بال و پری من پر و بالت ندهمدر هوس بال و پرش بی‌پر و پرکنده شدمگفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشوزانک من از لطف و کرم سوی تو آینده شدمگفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکنگفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدمچشمه خورشید تویی سایه گه بید منمچونک زدی بر سر من پست و گدازنده شدمتابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلماطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدمصورت جان وقت سحر لاف همی‌زد ز بطربنده و خربنده بدم شاه و خداونده شدمشکر کند کاغذ تو از شکر بی‌حد توکآمد او در بر من با وی ماننده شدمشکر کند خاک دژم از فلک و چرخ به خمکز نظر وگردش او نورپذیرنده شدمشکر کند چرخ فلک از ملک و ملک و ملککز کرم و بخشش او روشن بخشنده شدمشکر کند عارف حق کز همه بردیم سبقبر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدمزهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدمیوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدماز توام ای شهره قمر در من و در خود بنگرکز اثر خنده تو گلشن خندنده شدمباش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبانکز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدمبرچسب‌ها: مولانا پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 87 تاريخ : چهارشنبه 12 بهمن 1401 ساعت: 19:37

صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیمبه دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیمدر میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشودگرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیممن از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکنبلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیماگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخربه خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیمقدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آوردکه این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیمجگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌بایدجزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیمتو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفتز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیمبرچسب‌ها: حافظ پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 87 تاريخ : چهارشنبه 12 بهمن 1401 ساعت: 19:37